آیه 5 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی

أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

[27–5] (مشاهده آیه در سوره)


<<4 آیه 5 سوره نمل 6>>
سوره :سوره نمل (27)
جزء :19
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آنها را هم (در دنیا) سخت‌ترین عذاب است و هم در آخرت زیانکارترین خلقند.

اینان کسانی هستند که عذاب سختی برای آنان است و بی تردید آنان در آخرت زیانکارترین [مردم] اند.

آنان كسانى‌اند كه عذاب سخت براى ايشان خواهد بود، و در آخرت، خود زيانكارترين [مردم‌]اند.

ايشان همان كسانند كه عذاب سخت از آن آنهاست و در آخرت زيانكارترند.

آنان کسانی هستند که عذاب بد (و دردناک) برای آنهاست؛ و آنها در آخرت، زیانکارترین مردمند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They are the ones for whom there is a terrible punishment, and they are the ones who will be the biggest losers in the Hereafter.

These are they who shall have an evil punishment, and in the hereafter they shall be the greatest losers.

Those are they for whom is the worst of punishment, and in the Hereafter they will be the greatest losers.

Such are they for whom a grievous Penalty is (waiting); and in the Hereafter theirs will be the greatest loss.

معانی کلمات آیه

«سُوءُ الْعَذَابِ»: عذاب بد. مراد سرگردانی و پریشانی و یأس و ناامیدی و چه بسا زندانی و گرفتاری این جهان است. اضافه صفت به موصوف است. «الأخْسَرُونَ»: جمع أَخْسَر، کسی که دچار زیان و خسران بیشتری گردد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

همانا كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كارهاى (زشت) شان را زيبا جلوه مى‌دهيم تا (همچنان) سرگشته باشند.

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5»

آنان كسانى هستند كه براى ايشان عذاب بد (و دردناك) خواهد بود و آنان در قيامت زيانكارترين افرادند.

نکته ها

در اين آيه و آيه‌ى 108 سوره‌ى انعام، خوب پنداشتن كارهاى زشت، به خداوند نسبت داده شده است. در حالى كه قرآن كريم در چند مورد ديگر، اين كار را كار شيطان دانسته است.

اين به خاطر آن است كه خدا نظام هستى را بر اساس علل واسباب قرار داده وكارهايى را كه انجام مى‌شود به هر يك از علل مى‌توان نسبت داد، مثلًا مى‌توان گفت: كليد، در را باز كرد و مى‌توان گفت: دستم در را باز كرد و نيز مى‌توان گفت: خودم در را باز كردم، زيرا كليد در دست ودست در اختيار من است. اينجا نيز شيطان كار زشت را زيبا جلوه مى‌دهد ولى انسان با تكرار كار زشت، به آن خو مى‌گيرد و خو گرفتن به عمل بر أثر تكرار، سنّت الهى است.

سيماى زيانكاران‌

زيانكاران چند نوع هستند: الف: خاسر، ب: لفى‌خسر، ج: خسران مبين د: اخسرون.

الف: كسى كه عمرش تباه شده است. «قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» «1»

ب: كسى كه اهل ايمان و عمل صالح نباشد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» «2»

ج: كسى كه با تزلزل بندگى خدا مى‌كند. «فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‌ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» «3»

د: كسانى كه منحرفند، و گمان مى‌كنند راه درست مى‌روند. «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ

«1». زمر، 15.

«2». عصر، 2.

«3». حج، 11.

جلد 6 - صفحه 392

الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» «1»

  • در روايات مى‌خوانيم: أخسرون، كسانى هستند كه زكات نمى‌پردازند، بر گناه اصرار مى‌ورزند، قدرت حقّ گفتن دارند، ولى نمى‌گويند، ظالم‌ترين افرادند.

با ضايع كردن دين، دنياى خود را اصلاح مى‌كنند.

پیام ها

1- ايمان نداشتن به معاد، زمينه‌ى جلوه‌گرى زشتى‌هاست. (انسان بى‌ايمان، برهنگى را تمدّن، تجمّل را شخصيّت، كلاه‌بردارى را زرنگى، دروغ و ريا را نشانه‌ى سياست واستعمار را نشانه قدرت مى‌داند) إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ‌ ... زَيَّنَّا

2- كج فهمى و سردرگمى افراد بى‌ايمان، بزرگ‌ترين كيفر وسيلى خداوند است. لا يُؤْمِنُونَ‌ ... فَهُمْ يَعْمَهُونَ‌

3- اگر قيامت را باور كنيم، از كارهاى بسيارى كه به نظر ما زيباست توبه خواهيم كرد. «لا يُؤْمِنُونَ‌- زَيَّنَّا»

4- كسى كه قيامت را آينده‌ى روشن خود نمى‌داند، دنياى متغير، هر لحظه او را دگرگون و سردرگم مى‌كند. «لا يُؤْمِنُونَ‌- يَعْمَهُونَ»

5- كفر به قيامت، عامل بزرگ‌ترين خسارت‌هاست. الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ... هُمُ الْأَخْسَرُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ‌: آن گروه كه متصفند به صفت مذكوره مر ايشان راست بدى عذاب در دنيا مانند كشتن و اسيرى و خوارى در روز «بدر».

وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ‌: و ايشان در آخرت و قيامت ايشانند از زيانكاران به سبب فوت ثواب و استحقاق عقاب.

نكته: تكرير ضمير به جهت اختصاص اخسريت باشد به ايشان، يعنى هيچ‌

«1» كشاف، ج 3، ص 133.

جلد 10 - صفحه 12

كس از آنها زيانكارتر نباشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‌ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»

وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

ترجمه‌

اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است‌

كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا

آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند

آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند

و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا

هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شده‌ئى شايد كه شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد

جلد 4 صفحه 138

آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان‌

اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار

و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان‌

مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم‌

و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان‌

پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است‌

و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.

تفسير

در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت‌

جلد 4 صفحه 139

عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعله‌ئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نموده‌اند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پاره‌اى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعله‌ور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مى‌كند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا

جلد 4 صفحه 140

جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمى‌ترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفته‌اند و فرموده‌اند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانسته‌اند و بعضى گفته‌اند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفته‌اند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنه‌كاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهون‌تر است چون اصل‌

جلد 4 صفحه 141

عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّت‌آميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننموده‌اند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كرده‌اند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزوده‌اند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.

جلد 4 صفحه 142

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ لَهُم‌ سُوءُ العَذاب‌ِ وَ هُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ هُم‌ُ الأَخسَرُون‌َ «5»

اينها ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ بد عذابي‌ و ‌آنها‌ ‌در‌ آخرت‌ خاسرترين‌ اهل‌ خسران‌ هستند.

عذاب‌ مطلقا سوء ‌است‌ و ‌لو‌ عذاب‌ دنيوي‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ حين‌ نزع‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ قبر ‌ يا ‌ ‌در‌ عالم‌ برزخ‌ ‌ يا ‌ صحراي‌ محشر ‌ يا ‌ جهنم‌ آنهم‌ بمراتب‌ مختلفه‌ ولي‌ ‌آن‌ عذابي‌ ‌که‌ ‌از‌ همه‌ ‌آنها‌ سخت‌تر و شديدتر ‌است‌ سوء العذاب‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ اختصاص‌ دارد باين‌ نمره‌ اشخاص‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

(أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ لَهُم‌ سُوءُ العَذاب‌ِ) ‌که‌ لام‌ اختصاص‌ ‌است‌ و خسران‌ مجرد كسر تجارت‌ نيست‌ بلكه‌ سرمايه‌ ‌از‌ دست‌ دادن‌ ‌است‌، دنيا محل‌ تجارت‌ ‌است‌

«الدنيا مزرعة الاخرة»

سرمايه‌

جلد 14 - صفحه 108

عمر ‌است‌ تاجر انسان‌ ‌است‌ كسب‌ و تجارت‌ اعمال‌ صالحه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و عقائد حقه‌ ‌است‌ نفع‌ و فائده ‌آنها‌ سعادت‌ و رستگاري‌ و مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌است‌ خسران‌ ‌آن‌ سرمايه‌ ‌که‌ عمر ‌باشد‌ ‌از‌ دست‌ دادن‌ ‌است‌ كساني‌ ‌که‌ نه‌ عقائد حقه‌ بدست‌ آوردند و نه‌ اخلاق‌ فاضله‌ و نه‌ اعمال‌ صالحه‌ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ قُل‌ إِن‌َّ الخاسِرِين‌َ الَّذِين‌َ خَسِرُوا أَنفُسَهُم‌ وَ أَهلِيهِم‌ يَوم‌َ القِيامَةِ أَلا ذلِك‌َ هُوَ الخُسران‌ُ المُبِين‌ُ (زمر ‌آيه‌ 15) و اخسر اينها كساني‌ هستند ‌که‌ علاوه‌ ‌از‌ اينكه‌ هيچ‌ نفعي‌ نبردند و سرمايه‌ عمر ‌را‌ ‌از‌ دست‌ دادند فرداي‌ قيامت‌ طلب‌ كارهاي‌ زيادي‌ دارند و طلب‌ كارها ‌هم‌ دو قسم‌ هستند يك‌ قسمت‌ مطالبه‌ حقوق‌ ‌خود‌ مي‌كنند اول‌ مطالب‌ ‌خدا‌ حق‌ الوهيت‌ و نعم‌ ‌خود‌ ‌را‌ مطالبه‌ مي‌كند، پيغمبر، امام‌، سادات‌، فقراء، ذوي‌ الحقوق‌، مظلومين‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ اموال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بظلم‌ گرفتند طلب‌ كاران‌ ‌که‌ ‌به‌ تقلب‌ و كسب‌ حرام‌ و غش‌ ‌در‌ معامله‌ اموال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تصرف‌ كرده‌ قسمت‌ دويم‌ مظلومين‌ ‌که‌ گرفتار ظالمين‌ شدند بالاخص‌ ظالمين‌ آل‌ ‌محمّد‌ (ص‌) لذا ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ ‌در‌ طغيان‌ يعمهون‌ شدند مشمول‌ (وَ هُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ هُم‌ُ الأَخسَرُون‌َ) هستند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- سپس به نتیجه «تزیین اعمال» پرداخته و سر انجام کار چنین کسانی را این گونه بیان می‌کند: «آنها کسانی هستند که عذابی بد (و شدید و دردناک) دارند) (أُوْلئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ).

در دنیا سر گردان و مأیوس و پریشان خواهند بود، و در آخرت گرفتار مجازاتی هولناک.

«و آنها در آخرت زیانکارترین مردمند» (وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ).

چه زیانی از این بالاتر که انسان اعمال زشتش را زیبا ببیند و تمام نیروی خود را برای آن به کار گیرد، اما سر انجام ببیند جز بد بختی و سیه روزی به بار نیاورده است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع